هوای اینجا همیشه خنکتر از بیرونه. حاشیهی در کمی نور وجود داره، ولی بقیهی فضا کاملاً تاریکه. بالای سرم یه سری لباس آویزونه. روبهروم یه میز کوتاه و قدیمی وجود داره و چرخ خیاطیای که روش آروم گرفته. میز توی روشناییِ بیرون سبزرنگه. ولی اینجا سیاه به نظر میرسه. درست مثل روکش کرِمرنگِ جعبهی چرخخیاطی، مثل موکت خاکستریرنگی که کف پَهن شده، مثل من که اینجا فقط یه جرم تاریکم. اون بیرون، هر نوری چشم رو آزار میده. هر صدایی زجرآور و گوش
درباره این سایت